زندگينامه حضرت امام محمد تقى عليه السلام
حضرت امام محمد بن على عليه السلام، ملقّب به «جواد» و «تقى» نهمين پيشواى شيعه است.
تولّد آن پيشواى معصوم در روز جمعه ۱۹ رمضان سال ۱۹۵ هجرى در مدينه اتفاق افتاد.تولد اورا در ماه رجب نیز گفته اند.
پدر بزرگوارش حضرت رضا عليه السلام و مادر ارجمندش به نام سبيكه يا خيزران، بانويى پاكدامن بود كه تبارش به ماريه قبطيّه، همسر رسول خدا صلي الله عليه و آله مى رسيد.
امام رضا عليه السلام در باره مراتب برکت این مولود فرخنده فرمودند: هذا [الامام الجواد عليه السلام] المَولُودُ الّذي لَم يُولَد مَولُودٌ أعظَمُ بَرَكَةً عَلى شيعَتِنا مِنهُ ؛ اين مولودى است كه پر بركت تر از او براى شيعه ما به دنيا نيامده است .چراکه راهزنان اعتقادی شیعه را متهم می نمودند که امام هشتم شیعه از فرزند داشتن محروم است و این نقص امام است و امامت حضرت رضا علیه السلام صحیح نیست . با تولد این فرزند این شبهه بر طرف شد و خداوند کوثر دیگری را به آل عصمت علیهم السلام ارزانی فرمود.
از القاب ديگر او، مرتضى، منتجب، مختار، قانع و عالم هم نقل شده است. كنيه او «ابوجعفر» بود.
امام جواد عليه السلام در مدينه مى زيست و از هدايت و تربيت پدر بزرگوارش برخوردار بود، تا آنكه حضرت رضا عليه السلام در سال ۲۰۰ به خراسان رفت. آن هنگام حضرت جواد شش ساله بود. پس از شهادت پدر در سال ۲۰۳ هجرى، وى به امامت رسيد، در حالى كه حدود ۹ سال داشت. وى نزديك به ۱۷ سال پيشواى شيعيان بود.
دوران حيات آن حضرت، با خلافت مأمون و معتصم همزمان بود. مأمون پس از به شهادت رساندن حضرت رضا عليه السلام، در ظاهر برخوردى نيكو با فرزندان امام در پيش گرفت و دُخترش «امّ الفضل» را به همسرى امام جواد درآورد و در برخوردهاى رسمى و آشكار، آن حضرت را بر همه عباسيان و علويان ترجيح مى داد و فضايل و علوم او را به رخ كسانى مى كشيد كه نسبت به اينگونه رفتار خليفه اعتراض داشتند، هر چند آن ازدواج، داراى انگيزه سياسى از سوى مأمون بود و مى خواست يك مراقب دائمى و خانگى نسبت به او تعيين كرده باشد.
ازدواج امام با دختر مأمون در بغداد انجام گرفت و پس از مدّتى به خواسته امام، به مدينه آمدند و در آنجا زندگى مى كردند، تا آنكه مأمون در سال ۲۱۸ هجرى درگذشت و پس از او معتصم به خلافت رسيد. معتصم نسبت به امام، بناى بدرفتارى و دشمنى گذاشت، حضرت را به بغداد احضار كرد و سرانجام نيز با توطئه اى امام را به دست همسرش ام الفضل مسموم و شهيد ساخت.
امامت حضرت جواد عليه السلام در سنين كودكى، يكى از ويژگى هاى مهمّ زندگانى اوست. حضرت رضا عليه السلام در حال حيات خويش، به اصحاب خاصّ فرموده بود كه پس از من، امامت با پسرم خواهد بود.
امام محمد تقى در همان سالهاى كودكى، دانشمندترين فرد زمان خود بود و به اقتضاى امامت و عصمت، هر چه مى پرسيدند پاسخ مى داد. دانش گسترده اش اعجاب همگان را برانگيخته بود و همه در برابر جايگاه علمى او خاضع بودند. بزرگترين متكلّمان آن عصر در بحث با وى فرو مى ماندند و استدلال هاى روشن و محكم حضرت، همه را در مناظره ها مغلوب مى ساخت و اين ها نشان مى داد كه براستى او حجّت خداوند است و دانش او ريشه در علم خدايى دارد.
حتّى عموى پدرش، يعنى على بن جعفر كه پيرمردى كهن سال و خود از راويان حديث و شخصيت هاى محترم بود، در برابر امام جواد خردسال، مؤدّبانه خضوع مى كرد و مقام علمى و فضايل او را براى ديگران بر مى شمرد. مأمون نيز تحت تأثير دانش و بصيرت و كمالات حضرت بود و تا زنده بود، به آن حضرت احترام مى كرد. برخوردى كه مأمون در دوران كودكى حضرت در يكى از گذرگاهها داشت و صلابت و شجاعت و عظمت روحى امام را از پاسخ استوارش مشاهده كرد، خليفه را در برابر او خاضع ساخت.
عباسيان نسبت به احترام خليفه به امام جواد معترض بودند و بخصوص از ازدواج امام با دختر خليفه ناراحت بودند و آن را تهديدى نسبت به موقعيّت خلافت عباسى مى دانستند. مأمون براى ساكت ساختن آنان، مجلس مهمّى ترتيب داد و از برجسته ترين دانشمندان دعوت كرد. در رأس اين گروه، «يحيى بن اكثم» بود كه رئيس ديوان عالى كشور شمرده مى شد. در مباحثه و مناظره اى كه ميان امام و او انجام گرفت، امام به روشنى جواب كامل سؤال او را داد، امّا او از پاسخ دادن به سؤال امام ناتوان شد. اين صحنه به عظمت امام و دشمنى آنان افزود.
امام جواد عليه السلام در مكتب علمى خويش، شاگردان بزرگ و برجسته اى داشت كه راوى سخنان و علوم او بودند. برخى از آنان عبارت اند از: على بن مهزيار، ايوب بن نوح، ريّان بن شبيب، فضل بن شاذان، محمد بن سنان، بزنطى كوفى، ابو تمّام طائى و ابن ابى عمير.
در زمان حضرت جواد عليه السلام، گاهى علويان در گوشه و كنار، نهضت ها و حركت هاى سياسى بر ضد خلفا به راه مى انداختند. امّا امام در ظاهر، موضع جانبدارى از آنها از خود نشان نمى داد و برخى از آنها را هم تأييد نمى كرد. هر چند خود وى ارتباط هاى پنهانى با برخى از پيروان در جاهاى مختلف داشت و نامه نگارى هايى انجام مى داد و مرام سياسى اهل بيت را تبيين مى فرمود و اصحاب را به رازدارى و كتمان سرّآل محمد فرا مى خواند، امّا زمينه براى تحرّك آشكار سياسى و مبارزاتى فراهم نبود و امام مى كوشيد بهانه به دست دستگاه حاكم براى سركوبى شيعيان ندهد.
رفتار شايسته و اخلاق نيكوى امام و تلاش براى خدمت به محرومان و رفع نيازهاى نيازمندان و جود و بخششى كه در راه خدا و كمك به مستمندان از خود نشان مى داد، او را به لقبِ «جواد» آراسته بود. چون پس از پدر شهيدش، بزرگ خاندان رسالت محسوب مى شد، همه توجّه ها به سوى او بود. او نيز از طريق صدقه، وقف، انفاق، بخشش و احسان هاى فراوان، كرامت اين خاندان را به ظهور مى رساند و نشان مى داد كه شاخه اى از همان شجره نبوّت و ريشه مقدّس است.
همچنان كه گذشت، موقعيت و محبوبيت آن حضرت و اعتقادى كه هوادارانش در همه جا به امامت او داشتند، براى دستگاه خلافت به عنوان كانون خطر محسوب مى شد. از اين رو حضرت را به شهادت رساندند.
حضرت جواد عليه السلام، جوان ترين امام شيعه بود و هنگام شهادت ۲۵ سال داشت. روز آخر ذى قعده سال ۲۲۰ هجرى، آن حضرت به ديدار نياكان خويش در بهشت برين رفت. فرزندان او عبارت اند از: امام هادى عليه السلام، موسى مبرقع، فاطمه و حكيمه.
امام رضا عليه السلام در باره شهادت فرزندش حضرت جواد الائمه علیه السلام فرمود :
يُقتَلُ [الامامُ الجَوادُ عليه السلام] غَصبا فَيبكِي لَهُ و عَلَيهِ أهلُ السَّماءِ و يَغضَبُ اللّهُ عَلى عَدوِّهِ و ظالِمِهِ فلا يَلبَثُ إلاّ يَسيرا حَتّى يُعَجِّلُ اللّهُ بِهِ إِلى عَذابِهِ الأَليمِ و عِقابِهِ الشَّديدِ؛
امام جواد عليه السلام مظلومانه كشته مىشود، و ساكنان آسمان بر او مىگريند و مرثيه مىسرايند. خداوند بر دشمن و ستم كننده بر او خشم مىگيرد، و [پس از كشتن او] زمانى كوتاه در دنيا نمىماند، تا آنكه خداوند به زودى دشمن او را به عذابى دردناک و كيفرى سخت گرفتار مىكند. بحار الأنوار ، ج ۵ ، ص ۱۴
قبر مطهّرش در كاظمين (در سرزمين عراق) و در كنار بارگاه ملكوتى جدّش امام كاظم عليه السلام زيارتگاه شيعيان جهان است.