میان جوش و خروش دو نهر آب امشب
نشسته است به خاکستر آفتاب امشب
دو نهر آب وعطش ؟ این میانه من ماندم
کسی نداد سؤال مرا جواب امشب
گسسته است”الف لام میم” گریه کنید
شبیه ابر” َعَلی ذلک الکتاب” امشب
دو گام مانده به گودال فاطمه افتاد
خدا کند نشود آسمان خراب امشب
لباس کهنه ی خورشیدرا درآوردند
وَیَلبَسونَ ثیابا”مِنَ التّراب امشب
تراب ! با بدن خسته اش مداراکن
به خاطر گل روی ابوتراب امشب
بپوش این تن بی جامه را که می ترسم
بنای عرش الهی شود خراب امشب
خودش به وقت خودش می دهد نگینش را
چقدر می کنی ای ساربان شتاب امشب
به روی نیزه”ّاذالشُمس ِّکوَرت” یعنی
رسیده صبح “فیا ُلیتنی تراب” امشب
شب است و با کفنی سرخ تازه دامادی
میان حجله ی خون می کند خضاب امشب
کنار خیمه زنی لای لائی اش این است
بخواب کودك بی شیر من بخواب امشب
به گاهواره ی آغوش خاك خوابیده است
کدام گوشه ی صحرا گل رباب امشب؟
خراب گوشه ی ابروی ساقی ام ای شعر
مکن تو بیشتر از این مرا خراب امشب
غزل تمام نشو تازه ّ او ل گریه است
بزن به نام اباالفضل دل برآب امشب
نترس اگر به در بسته خورد قافیه هات
بکن به نام ابالفضل فتح باب امشب
همان که تشنگی اش را نشان آب نداد
همان که از غمش آتش گرفت آب امشب
شریعه مانده برایش شبی تهی از ماه
فرات مانده برایش دلی کباب امشب
کنار ماه تمام ولهوف نیمه تمام
تمام می شود این بیت های ناب امشب
لهوف سوز دل سیدبن طاووس است
چها نکرد خدا با من این کتاب امشب
غزلي از استاد عباس شاهزيدي(خروش اصفهاني)
پايان پيام./
